ال کامپ، ملوان جوان قبل از غرق شدن کشتیاش نامه ای همراه با یک بلیت بخت آزمایی را درون شیشهای قرار میدهد، به این امید که بدست هولدا، نامزدش، برسد. این نامه بعدها توسط نیروی دریای بدست هولدا می رسد. زمانی که مردم در جریان نامه و بلیت قرار می گیرند برای همدردی با هولدا پیشنهاد خرید بلیت با قیمت بالا را به هولدا میدهند. هولدا که حاضر نبود آخرین یادگار نامزد خود را از دست بدهد تمامی پیشنهادها را رد می کند. اما مجبور می شود بلیت را در اختیار ساند گویست رباخوار که مسافرخانهی خانوادهی هولدا را در رهن خود داشت بدهد.